سلاح اشك ( ويژه‌نامه شهادت امام سجاد عليه السلام)

 

از مناجات‌هاي امام سجاد عليه السلام

 

... و ما را از آنان قرار ده كه پرده‌هاي آتش خواهش‌هاي نفس را با ريختن آب توبه كندند و ظرف‌هاي ناداني را با زلال آب زندگي شستند.

 

(بحار الانوار، ج94، ص127)

 

 

حديث زندگي

 

امام سجاد عليه السلام:

 

علامات المؤمن خمس: الورع في الخلوة، و الصدقة في القلة، و الصبر عند المصيبة و الحلم عند الغضب و الصدق عند الخوف

 

مؤمن پنج نشانه دارد: پاكدامني در خلوت و تنهايي، صدقه دادن در تنگدستي، شكيبايي در برابر مصيبت، بردباري در هنگام خشم و راستگويي با وجود بيم و ترس.

 

(بحار الانوار، ج67،‌ص303)

 

ما من قطرة احب الي الله من قطرتين؛ قطرة دم في سبيل الله، و قطرة و معة في سواد الليل، لا يريد بها عبد الا الله

 

هيچ قطره‌اي نزد خدا محبوب‌تر از اين دو قطره نيست؛ قطره‌ خوني كه در راه خدا ريخته شود و قطره اشكي كه براي خدا در دل شب فرو افتد.

 

(بحار الانوار،‌ج69، ص378)

 

مجالس الصالحين داعية الي الصلاح

 

همنشيني با پاكان، سبب صلاح و پاكي است.

 

(بحار الانوار، ج78، ص141)

 

 

سلاح اشك

 

دلش پر از غصه بود. به صحرا كه رسيديم گوشه‌اي نشست و سر به سنگي خارا نهاد و شروع به ناله كرد. صداي ضجه‌‌اش تا چند متر آن طرف‌تر هم مي‌آمد. در ميان اشك و آه كلماتي را زمزمه مي‌كرد.

 

لا اله الا الله حقا حقا. لا اله الا الله تعبدا و رقاً. لا اله الا الله ايماناً و تصديقا

 

سر كه از سجده برداشت نگاهم به صورتش افتاد غرق اشك بود. ديگر طاقت نياوردم حرفي را كه بارها در دلم گذرانده بودم به زبان آوردم.

 

آقاي من! آيا زمان آن نرسيده كه روزگار اندوه تو پايان پذيرد و گريه شما تمام شود؟

 

امام فرمود: واي بر تو! يعقوب پسر اسحاق پسر ابراهيم پيغمبر زاده بود. او دوازده پسر داشت كه خداوند يكي از آنان را پنهان نمود. يعقوب در اندوه فراق يوسف موي سرش سپيد گشت و از شدت غم كمرش خم شد. ديدگان او ازشدت گريه نابينا شدند و اين درحالي بود كه فرزندش زنده بود. ولي من پدرم، برادرم و هفده تن از خاندانم را در حالي ديدم كه كشته بر روي زمين افتاده بودند. حال چگونه روزگار مصيبت من خاتمه يابد و از شدت گريه‌ام كاسته شود.

 

آري اين گونه بود كه حضرت زين العابدين عليه السلام چهل سال بر مصيبت كربلا اشك ريختند.

 

(برگرفته از روايت امام صادق عليه السلام ـ لهوف سيد بن طاووس، ص282)